محل تبلیغات شما

چند وقتیه دائما فامیلای همسر به رحمت خدا میرن:/ مادرشوهرپدرشوهر همش درحال عزا رفتن به این شهر و اون شهرن:/

دیشب مادرشوهر پدرشوهر طبق معمول رفته بودن تهران عزا:( با همسرجان و خواهرشوهرم و برادرشوهرم به سمت بسطام رفتیم یه دوری بزنیم و یه زیارتی (بایزید بسطامی) کنیم برگردیم. شام خریدیم و رفتیم در پارک آبشار شاهرود سفره پهن کردیم جاتون خالی بخوریم. یک جوری محمد جواد چشمش دنبال غذا بود! یک حوری چشمش دنبال دست باباش حرکت میکرد و دستاشو با التماس سمت غذا میگرفت و گریه میکرد که هرچی خوردیم رسما کوفتمون شد:(

یک عدد سوووووسک بزرگ دراشپزخونه بود. افکنش زدم اما از ترسم رو اپن نشستم یه چشمم به غذاست یه چشمم دنبال سوسکه یه وقت نیاد یه چشمم هم به گوشیمه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها